دردو دل

خدایا این روزها میخواهم خودم راقربانی کنم نظرت چیست ؟ بیایم یا بمانم تو که محرم تمام رازهایی این راز را هم به تو میگویم  به تو میگویم که دیگر بازخواست نشوم به تو میگویم که از درد عذابم کاسته شود به تو میگویم  چون بارها روبه سوی تو کرده ام  به تو میگویم که خودت شاهد آن دنیام باشی  که قرار است من بیایم بعدا گله نکنی که چرا نافرمانیت کرده ام گله نکنی که چرا صبور نبوده ام  گله نکنی که چرا به تو بیشتر توکل نکرده ام  خودت بهتر می دانی که تمام این راهها را امتحان کرده ام و  هنوز که هنوز است دست از امتحان کردن من برنداشته ای  بارها فریاد زدم و گفتم بارالها مرا امتحان نکن که توان قبول شدنش را ندارم  ولی تو همچنان امتحان پشت سر هم مگر توانایی من را نمی دید ی دیگر بریده ام  دیگر نای راه رفتن و  حوصله توضیح دادن را برای هیچکس ندارم میخواهم بیایم  ولی به عظمتت قسم به یکتا بودنت قسم به بزرگیت قسم و به مهربانیت قسم که دیگر آنجا دست از سر من برداری و عذابم ندهی  چون من به این امید میآیم که کمی آرام شوم  نکند ناامیدم کنی دردو دل ...ادامه مطلب

خدایا در گذشته نه چندان دورم

آرزویی داشتم

امروز هم این آرزو را دارم

گاهی خسته از تکرارآن میشوم

آیا تو نیز خسته از آرزویی منی

خدایا چیزی بگو

من منتظرم

دردو دل ...

ساز دل من آهنگ غریبی دارد  

 

  

شاید این روزها   

 

 

کسی را در کنار خود کم دارد 

 

دردو دل ...

چشمان من چشم انتظار امیدی است  

که اگر تو بخواهی   

همین روزها باید سراغم را بگیرد

دردو دل ...

خدای مهربانیها    سالها عمرم را در راه تو صرف کردم    سرت منت نمی گذارم    ولی میگویند نگران نباش همه چیز درست میشود   به خدا توکل کن     ولی نمی دانند این نای نفس به خاطر توست    نمی دانند هر شب و روز زبانم به ورد تو مشغول است   نمی دانند بی اختیار و با اراده گریه ام سرازیر می شود برای تو    گاهی گلایه میکنم گاهی شکر      هنوز هم نمی دانم چرا با من به سخن در نمی آیی    مگر نمی گویند از غیب ونهان خبر داری   چرا سالهاست مرا منتظر گذاشته ای    می دانی خدایا چرا پریشانم     آخر صبری برایم نمانده     واین نگران کننده است دردو دل ...ادامه مطلب

دیگر تمام واژه ها برایم تکراری شده    

چیز جدیدی برای گفتن ندارم   

 

چیزی دیگر مرا به وجد نمی آورد    

این روزها حس و حال عجیبی دارم 

  

دلخوشم به تعبیر خوابی که دیدم

دردو دل ...

  امشبم سخت خواهد گذشت     باید بی خود و بی جهت لبخند بزنم   باید وانمود کنم که نگران فردایم نیستم   خدایا چه سخت می گذرد امشبم   چقدر مرا جان سخت بخشیده ای   با هزاران  بدبختی که تحمل کرده ام   امشب نیز باید زنده باشم   و نظاره گر شادیهای که مرا اصلا شاد نمی کند باشم دردو دل ...ادامه مطلب

کلمات   جملات   ردیف   و قافیه   گاهی نایاب میشوند   میخواهند خودی نشان ندهند   تا نسرایم شعری از جنس دلتنگی دردو دل ...ادامه مطلب

بهانه ای تازه برای بودن     و شروع دگر برای سامان دادن به این اوضاع نابه سامان     درگیر گذشته بودن حالم رابدتر خواهد کرد     تعبیر کابوسهای شبانه را تازه فهمیدم     تازه فهمیدم این روزهای  دلتنگ بودن چیزی را عایدم نخواهد کرد     باید به دنبال بهانه برای خوب بودن بگردم     دردو دل ...ادامه مطلب

شب

 

شعر

 

ستاره

 

آسمان

 

چگونه تو را بسرایم در این چهار کلام

دردو دل ...